سخن سردبیر
اندر حکایت برخی عزل و نصب ها در شهر ازنا

این روزها که طبیعت گردی و اسب سواری و چای زغالی نماد زندگی لاکچری شده است با خودم فکر میکنم ما بچه کشاورزها چقدر ثروتمند بودیم که همه این موارد را با کیفیت بسیار بالاتر تجربه کرده ایم.
القصه در آن زمان پدر بزرگ ما اسبی داشت که طبق عادت گردنش را خم می کرد تا سوارش بشوی ، سوارش که می شدی با یک جهش سوار را به زمینمی زد و دوباره گردنش را خم می کرد تا سوار ، سوارش بشود و دوباره و دوباره …!!!
اگرچه آن روزهای خوب گذشته و دیگر تکرار نخواهد شد اما اینحکایت دیروز گویا وصف الحال امروز مرکب چموش مدیریت در شهر ازنا شده است به گونه ای که ما از اتخاذ یک تصمیم غیر کارشناسی و یک روش غیراصولی بارها و بارها ضربه می خوریم اما دست از آزمون و خطا برنمیداریم…!!!
هنوز خیلی زماننگذشته است که اعطای دوپست سیاسی همزمان به یک شخص مورد نقد و انتقاد دلسوزان قرار گرفت اما گوشی برای شنیدن آن نبود و یا شاید برخی قربان صدقه های بی جا مانع از شنیدن صدای انتقاد سازنده بود…!!!
اکنون بعد از گذشت آن ایام و درحالی که نادرست بودن آن تصمیم بر هر دو طرف ماجرا مشخص شده اما گویا باز هم درحال اتخاذ تصمیم اشتباه دیگری از همان دست هستیم…!!!
با عبور از همه حواشی که ذکر آن را ضروری نمی دانیم، یک بار دیگر خدمت تصمیم گیرندگان عرض می کنیم انتصاب یک شخص برای یکجایگاه سیاسی و اجتماعی آن هم در آستانه انتخابات نیازمند اشراف آن فرد به حال و هوای سیاسی شهر و شناخت لایه های اجتماعی دارد که پتانسیل آن در نیروهای شهر ازنا و خود آن مجموعه وجود دارد اما چه فایده که منعاجزم زگفتن و او از شنیدنش…!!!
محسن دهقاننژاد
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0